نتونی رابینز از وقتیکه با نام آنتونی ماهاوریک از گلندورا، کالیفرنیا، شناخته میشد، راهی طولانی پیموده است. با مادری معتاد، پدر ناتنی و یک دوران کودکی که آن را «فوقالعاده خشن» توصیف میکند. شرایط مناسبی برای ایجاد اعتمادبهنفس وجود نداشت تا بتوان دستکم از آن حرف زد، اما تونی جوان راهی پیدا کرد تا در خودش اطمینان ایجاد کند.
از کجا شروع شد؟
آنتونی رابینز میگوید: « همهچیز از خواندن شروع شد. هیچ الگویی نداشتم. عاشق کتاب خواندن بودم. خواندن را با مقالات امرسون، کتاب “وقتی یک مرد میاندیشد” جیمز آلن و کتاب “جستوجوی انسان برای معنا” ی ویکتور فرانکل آغاز کردم. این کتابها کاری کردند که مشکلاتم هیچ به نظر رسید. امروز بعد از گذشت این سالها دربارهاش احساساتی فکر میکنم. این باعث شد تا باور کنم:
الف) هر چیزی میتواند تغییر کند و بهتر شود؛ و اگر نتوانستید شرایط فیزیکی را تغییر دهید هنوز میتوانید تجربه خودتان را از آن تغییر دهید.
ب) خواندن میتواند من را به جهان دیگری منتقل کند و در آنجا میتوانم پاسخها را پیدا کنم.
بنابراین یک دوره تندخوانی را شروع کردم و ۷۰۰ کتاب را در هفت سال خواندم. کتابهایی درباره روانشناسی، زیستشناسی و هر چیزی که میتوانست در زندگیام تغییر به وجود آورد.»
برچسب های مهم